Ariyayi
Something's are true whether you believe in them or not

Friday, October 22, 2004

زن

يک پسر کوچک از مادرش پرسيد:چرا گريه ميکني؟مادرش به او گفت: زيرا من يک زن هستم.پسر بچه گفت: من نمي فهمم.مادرش او را در آغوش گرفت و گفت:تو هيچگاه نخواهي فهميد.بعدها پسر از پدرش پرسيد:چرا مادر بي دليل گريه مي کند؟پدرش تنها توانست بگويد:تمام زنها براي هيچ چيز گريه ميکنند.پسر کوچک بزرگ شد و به يک مرد تبديل گشت ولي هنوزنمي دانست که چرا زن ها بي دليل گريه مي کنند.بالاخره سوالش را براي خدا مطرح کرد .او از خدا پرسيد:خدا يا چرا زنها به آساني گريه مي کنند؟خدا گفت:زماني که زن را خلق کردم مي خواستم که او موجودبه خصوصي باشد بنابراين شانه هاي او را آنقدر قوي آفريدم تابار همه ي دنيا را به دوش بکشد و همچنين شانه هايش آنقدرنرم باشد که به بيه آرامش بدهد.من به او يک نيروي دروني قويدادم تا توانايي تحمل زايمان بچه هايش را داشته باشد و وقتيآنها بزرگ شدند توانايي تحمل بي اعتنايي آنها را نيز داشته باشد.به او توانايي دادم که در جايي که همه از جلو رفتن نا اميد شده انداو تسليم نشود و همچنان پيش رود.به او توانايي نگهداري ازخانواده اش را دادم،حتي زمانيکه مريض يا پير شده است بدون اينکهشکايتي بکند.به او عشقي داده ام که در هر شرايطي بچه هايشرا عاشقانه دوست داشته باشد حتي اگر آنها به او آسيبي برسانند.به او توانايي دادم که شوهرش را دوست داشته باشد و از تقصيراتاو بگذرد و هميشه تلاش کند تا جايي در قلب شوهرش داشته باشدبه او اين شعور را دادم که درک کند يک شوهر خوب هرگز به همسرشآسيب نمي رساند به او اين توانايي را دادم که تمامي اين مشکلات راحل کرده و با وفاداري کامل در کنار شوهرش بماند.و در آخر به اشکهايي دادم که بريزد.اين اشکها فقط مال اوست وتنهابراي استفاده اوست در هر زماني که به آنها نياز داشته باشد او به هيچدليلي نياز ندارد تا توضيح دهد چرا اشک ميريزد.خدا گفت:مي بيني پسرم زيبايي يک زن در ظاهر او نيست بلکه زيبايييک زن در چشمان او نهفته است زيرا چشمان او دريچه ي روح است ودر قلب او جايي که عشق او به ديگران در آن قرار دارد

0 Comments:

Post a Comment

<< Home